شما هم ول کنید
ول کنید عقل مرا،
خردم را به چپاول ندهم.
من وجودم،
عاری از وز وز الله است.
به شعورم مزنید،
تهمت از چپ و راست.
من هیچگاه گوسفندی مومن نشوم.
من به همراه خرد،
ساکن گلشن کفرم،
ز حقیقت نشئه.
پیش الله دو پهلو و خشن،
سر تعظیم، هرگز!
انقدر کافر هستم،
که بفهمم فرق بین حقیقت را
با دعا و باور.
گوسفندی نیستم،
که بام و شامم
مملو از بندگی و سجده و ترس و خفت و خواری باشد.
در من از الله عظیم و بهمان
ترسی نیست.
و نه تحمیق رحیمی
و رحمانیت الله شده ام.
من خدایم را
که قرنها پیش به زور شمشیر،
الله دزدیدش،
بازش یافته ام.
من کافر،
و خدایم،
هر مکان و هر گاه،
قاه قاه میخندیم
بر الله.
الله از ترس خرد،
هیچ و پوچی شده است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر